کد مطلب: ۲۷۶۴
تعداد بازدید: ۱۸۶۲
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۶
معاد - عالم برزخ| ۲
همه می‌دانیم که مرگ، حق است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را می‌چشند. و نیز مسلم است که مرگ که انتقال از دنیا به جهان برزخ است، همراه شداید و سختی‌ها است، که از آن به «سَكَرات مرگ»، و گاهی به «غَمَرات مرگ» تعبیر می‌شود.
فصل اول
سـَکَرات مرگ یا سختی‌های آستانه عالم برزخ
همه می‌دانیم که مرگ، حقّ است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را می‌چشند.[1]
و نیز مسلّم است که مرگ، که انتقال از دنیا به جهان برزخ است، همراه شدائد و سختی‌ها است، که از آن به «سَكَرات مرگ»، و گاهی به «غَمَرات مرگ»[2] تعبیر می‌شود.
در قرآن، می‌خوانیم:
«وَ جائَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ»؛
«و سرانجام، سختی‌های مرگ، به‌ حق فرا رسد، [و به انسان گفته می‌شود] این همان چیزی است که از آن می‌گریختی»[3].
واژه‌ی «سَکْرة» از «سُکر» به معنی مستی و گیجی گرفته شده، و در اصل به معنی حائل و پرده‌ای است که بین انسان و عقلش ایجاد می‌شود، چنین حالتی در موارد مختلف مانند مستی شراب، خشم شدید، عشق آتشین، درد بسیار سخت، نگرانی و پریشانی شدید و... برای انسان ایجاد می‌گردد.
لحظات مرگ برای هر انسانی، سخت و ناگوار است، چرا که از  یک ­سو مسئله «فراق و جدائی» از دنیا و دوستان و آنچه روح انسان سال‌ها با آن خو گرفته، پیش می‌آید و از سوی دیگر او خود را در چنگال حوادث بعد از مرگ می‌نگرد، حوادثی که با محاکمه، مجازات و کشف باطن و تنهایی همراه است و نگرانی شدید در مورد نتیجه‌ی اعمال و سرنوشت نهایی، احساس می‌شود.
در مورد اوّل (فراق)، مرگ یک مرحله انتقالی مهم است، و انسان در آن لحظه، تمام پیوندها را که با آن‌ها خو گرفته، قطع می‌کند، ناپایداری و بی‌ثباتی جهان را لمس می‌نماید، و خود را کاملاً در آستانه‌ی ورود به جهانی تازه می‌بیند و در این حال تلخی فراق را می‌چشد به قول مولانا در آغاز كتب مثنوی:
بشنو از نی چون حکایت می‌کند/ از جدائی‌ها شکایت می‌کند
کز نَیِستان تا مرا ببریده‌اند/ از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم، شرحه شرحه از فراق/ تا بگویم شرح درد اشتیاق
 هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ بازجوید روزگار وصل خویش[4]
 امام على(ع) می‌فرماید:
«إِنَّ لِلْمَوْتِ غَمَرَاتٌ هِيَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ اَلدُّنْيَا.»
«مرگ همراه سختی‌هایی شدیدتر از آنچه در وصف بگنجد و یا با ترازوی عقل مردم سنجیده شود می‌باشد».[5]
طبق بعضی از روایات، حتی مردان خدا و پیامبران که نه دل‌بستگی به دنیا داشتند و نه وحشتی از آینده، از سختی‌های لحظه مرگ، این لحظه انتقالی، نگران بودند، چنان که در مورد رسول خدا(ص) روایت شده، در لحظات آخر عمر مبارکش دست در ظرف آبی می‌کرد و به ‌صورت می‌کشید و زبانش به ذکر «لا اله الا الله» حرکت می‌نمود و می‌فرمود:
«إِنَّ لِلْمَوْتِ سَکَرَاتُ»
«مرگ، شدائد و سختی‌هایی دارد».[6]
امام حسن(ع) در لحظات آخر عمر، گریه می‌کرد، یکی از حاضران گفت: «ای پسر رسول خدا! تو با آن مقام ارجمندی که در پیشگاه خدا داری و بیست و یک ‌بار پیاده از مدینه به مکّه به حج رفته‌ای، و سه بار همه اموالت را به مستمندان داده‌ای، گریه می‌کنی؟»
امام حسن(ع) در پاسخ فرمود:
«إِنَّمَا أَبْكِي لِخِصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ اَلْأَحِبَّةِ.»
«همانا گریه می‌کنم برای دو موضوع؛ وحشت روز قیامت و جدایی از دوستان».[7]
و در مورد دوّم (نگرانی از نتیجه اعمال و سرنوشت نهائی) که سخت‌تر از مورد اول است، تلخی مرگ بیشتر، احساس می‌شود.
مردی به امام حسن(ع) عرض کرد: «چرا ما مرگ را ناپسند می‌دانیم؟»
ایشان در پاسخ فرمود: «از این‌رو که شما آخرت خود را ویران و دنیای خود را آباد ساخته‌اید، لذا خوش ندارید که از آبادی به ‌سوی ویرانی بروید».[8].
 
موسی(ع) و تلخی فراق
روزی عزرائیل نزد موسی(ع) آمد، موسی(ع) پرسید: برای زیارتم آمده‌ای یا برای قبض روحم؟
عزرائیل: برای قبض روحت آمده‌ام.
موسی(ع): ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل: مهلتی در کار نیست!
موسی(ع): به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید، مهلت دهد تا او با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی(ع) مهلت بده». عزرائیل نیز مهلت داد.
موسی(ع)  نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!».
مادر گفت: چه سفری؟
موسی(ع): سفر آخرت.
مادر گریه کرد.
موسی(ع)  نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی(ع) زد و گریه کرد، دل پیامبر خدا از گریه‌ی کودکش سوخت و گریست، وحی آمد: «ای موسی! تو به درگاه ما می‌آیی، این گریه و زاری‌ات برای چیست؟»
موسی(ع) عرض کرد: «دلم به حال کودکانم می‌سوزد».
خداوند فرمود: «ای موسی! از آنها دل بکن. من از آنها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش محبّتم می‌پرورانم».
دل موسی(ع) آرام گرفت و به عزرائیل گفت: «جانم را از کدام عضو می‌گیری؟»
عزرائیل: از دهانت.
موسی: آیا از دهانی که بی‌واسطه با خدا سخن گفته است، جانم را می‌گیری؟
عزرائیل: از دستت.
موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل: از پایت.
موسی: آیا از پایی که من با آن برای مناجات با خدا به کوه طور رفته‌ام؟
سرانجام عزرائیل، یک نارنج خوشبو به موسی(ع) داد، موسی(ع) آن را بو کرد و جان سپرد.
فرشتگان به موسی(ع) گفتند:
«یَا اَهوَنَ الاَنبِیَاءِ مَوتاً کَیفَ وَجَدتَ المَوتَ»
«ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟»
موسی(ع) گفت:
«کَشَاةٍ تُسلَخُ وَ هِیَ حیَّةٌ»
«مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.»[9]
 
تلخی مرگ از نظر حضرت یحیی(ع)
امام صادق(ع) فرمود: حضرت عیسی(ع) کنار قبر حضرت یحیی(ع) آمد، و از درگاه خداوند خواست تا یحیی(ع) را زنده کند، دعایش مستجاب شد، یحیی(ع)  از قبر بیرون آمد و به عیسی(ع) گفت:
«از من چه می‌خواهی؟»
عيسى(ع): «می‌خواهم، با من انس بگیری، چنان که در دنیا با من مأنوس بودی».
يحيى: «ای عیسی! هنوز تلخی مرگ در کامم فرو ننشسته، تو می‌خواهی مرا به دنیا برگردانی تا بار دیگر تلخی مرگ را بچشم.»
آنگاه، یحیی(ع) از عیسی(ع) جدا شد و به عالم قبر بازگشت.[10]
 
 غَمَرات مرگ برای ظالمان
در آیه ۹۳ سوره انعام می‌خوانیم
«... وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ...»
«و اگر بینی هنگامی ‌که این ظالمان در شدائد مرگ فرو رفته‌اند و فرشتگان دست‌ها را می‌گشایند و به آن‌ها می‌گویند: جان خود را خارج سازید، امروز به خاطر دروغ‌هایی که به خدا بستید و در برابر آیات او تكبّر ورزیدید مجازات خوارکننده‌ای خواهید داشت».
***
به ‌طور کلّی از آیات و روایات اسلامی، چنین برمی‌آید که مرگ برای مؤمنان، انتقال از زندان به باغ و از زحمت و سختی به استراحت و آسایش است و برای کافران و غیر مؤمنان، انتقال از باغ به زندان و از آسایش به ‌سوی سختی‌ها و ناگواری‌هاست. در این مورد به سه روایت زیر توجّه کنید:
١-  شخصی از امام سجّاد(ع) پرسید: «مرگ چیست»؟
امام سجّاد(ع) فرمود:
«لِلْمُؤْمِنِ كَنَزْعِ ثِيَابٍ وَ سِخَةٍ قَمِلَةٍ وَ فَكِّ قُيُودٍ وَ أَغْلاَلٍ ثَقِيلَةٍ وَ الاِسْتِبْدَالِ بِأَفْخَرِ الثِّيَابِ وَ أَطْيَبِهَا رَوَائِحَ وَ  أَوْطَیُ اَلْمَرَاكِبِ وَ آنَسِ اَلْمَنَازِلِ.»
«برای مؤمن، کندن لباس چرکین و پر از حشرات و گشودن بندها و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن، به فاخرترین لباس‌ها و خوشبوترین عطرها، و راهوارترین مرکب‌ها و مناسب‌ترین  منزل­هاست».
«وَ لِلْكَافِرِ كَخَلْعِ ثِيَابٍ فَاخِرَةٍ وَ النَّقْلُ عَنْ  مَنَازِلٍ أَنِيسَةٍ وَ  الاِسْتِبْدَالُ بِأَوْسَخِ الثِّيَابِ وَ أَخْشَنِهَا وَ أَوْحَشِ الْمَنَازِلِ وَ أَعْظَمِ الْعَذَابِ.»
« و برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر، و انتقال از  منزل­های مورد علاقه، و تبدیل آن به چرک‌ترین و خشن‌ترین لباس‌ها و وحشتناک‌ترین منزل‌ها و بزرگ‌ترین عذاب».[11]
 ۲- شخصی از امام حسن مجتبی(ع) پرسید: «مرگ چیست؟»
 امام حسن(ع) فرمود:
«أَعْظَمُ سُرُورٍ يَرِدُ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ إِذَا نُقِلُوا عَنْ دَارِ اَلنَّكَدِ إِلَى نَعِيمِ اَلْأَبَدِ وَ أَعْظَمُ ثُبُورٍ يَرِدُ عَلَى اَلْكَافِرِينَ إِذَا نَقَلُوا عَنْ جَنَّتِهِمْ إِلَى نَارٍ لَا تُبِيدُ وَ لَا تَنْفَدُ.»
«بزرگ‌ترین شادی است که بر مؤمنان وارد می‌گردد، آن‌ها از زندگی بسیار سخت، به‌ سوی نعمت‌های ابدی بهشت انتقال می‌یابند؛ و بزرگ‌ترین عذاب و هلاکتی است که بر کافران وارد می‌شود، آن‌ها از بهشت مصنوعی خود به ‌سوی آتشی شعله‌ور و همیشگی انتقال می‌یابند»[12]
 ٣- امام حسین(ع) در روز عاشورا، هنگام شدّت درگیری با دشمن، به اصحاب خود رو کرد و فرمود:
«صَبْراً بَنِي اَلْكِرَامِ فَمَا اَلْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ اَلْبُؤْسِ وَ اَلضَّرَّاءِ إِلَى اَلْجِنَانِ اَلْوَاسِعَةِ وَ اَلنَّعِيمِ اَلدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ، إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَنَّ اَلدُّنْيَا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ اَلْكَافِرِ وَ اَلْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَى جَحِيمِهِمْ.»
«ای فرزندان کرم و بزرگواری، استقامت کنید، بدانید که مرگ تنها پلی است که شما را از ناراحتی‌ها و رنج‌ها، به باغ‌های وسیع بهشت، و نعمت‌های جاویدان منتقل می‌کند، کدام‌ یک از شما با انتقال از زندان به قصر، ناراحت می‌شوید؟ و اما مرگ نسبت به دشمنان شما همانند این است که شخصی را از قصری به زندان و عذاب منتقل کنند، پدرم از رسول خدا نقل فرمود که: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است، و مرگ پل آن‌ها [مؤمنان] به باغ‌های بهشت، و پل این‌ها [کافران] به دوزخ است».[13]
 
خودآزمایی
1- از چه چیزی به «سَكَرات مرگ»، یا «غَمَرات مرگ» تعبیر می‌شود؟
2- چرا لحظات مرگ برای هر انسانی، سخت و ناگوار است؟ دو دلیل را بیان کنید.
3- با توجه به روایت، چرا امام حسن(ع) در لحظات آخر عمر، گریه می‌کرد؟
 
پی‌نوشت‌ها
[1] . آل‌عمران / ۱۸۵.

[2] . انعام /۹۳.

[3]. ق/۱۹.

[4] . گرچه «مولانا» در این اشعار، ماجرای فراق انسان از فطرت خود و از روح ملکوتی خود و محبوس شدن در قفس تن را بیان می‌کند، ولی شاید بتوان سایر فراق‌ها را نیز به آن ملحق کرد.

[5]. غررالحكم.

[6]. تفسیر روح البیان، ج ۹، ص ۱۱۸.

[7]. امالی صدوق، مجلس ۳۹، حدیث ۹/ بحار، ج ۶، ص ۱۵۹.

[8] . بحار، ج ۶، ص ۱۲۹.

[9]. مناهج الشارعين «علامه میرداماد»، ص ۵۹۰.

[10]. بحار، ج ۶، ص ۱۷۰.

[11] . بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۵۵.

[12] . همان، ص ۱۵۴.

[13] . معانی الاخبار، ص ۲۸۹ (باب معنى الموت، حدیث 3).
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: